جدول جو
جدول جو

معنی دل شده - جستجوی لغت در جدول جو

دل شده
دلداده، دل باخته، عاشق، شیفته
تصویری از دل شده
تصویر دل شده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلشده
تصویر دلشده
عاشق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلشده
تصویر دلشده
گرفتار عشق دلباخته، دیوانه مجنون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلشده
تصویر دلشده
((~. شُ دِ))
عاشق، دلباخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
خارج شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دلپرده
تصویر دلپرده
آندوکارد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دل داده
تصویر دل داده
عاشق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
داخل شدن، درون آمدن، در رفتن، داخل گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل مرده
تصویر دل مرده
افسرده پژمرده مقابل زنده دل، کودن بلید
فرهنگ لغت هوشیار
ریش شدن دل از شدت تاثر و اندوه در برابر بی تابی و ناراحتی کسی یا حیوانی یا وضعی تاثر آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل شکن
تصویر دل شکن
آنکه دل دیکران را میشکند دلشکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل شکر
تصویر دل شکر
آنکه دل دیکران را میشکند دلشکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل سیه
تصویر دل سیه
سیاهدل، بددل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل زنده
تصویر دل زنده
با نشاط و شادمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل زدن
تصویر دل زدن
بی میل شدن و بی رغبت گشتن پس از میل و رغبتی که بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلمرده
تصویر دلمرده
افسرده و پژمرده دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلساده
تصویر دلساده
بی کینه، دل صاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
عاشق دلبسته دلباخته، علاقه مند راغب مایل
فرهنگ لغت هوشیار
آهسته از جائی بیرون رفتن و ناپدید شدن آهسته از جایی بیرون رفتن بدون آنکه دیگران متوجه شوند غایب شدن جیم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک زده
تصویر دک زده
کسی که ریش سبیل و مژه و ابرو را تراشیده باشد چار ضرب زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل دهی
تصویر دل دهی
دلجویی، استمالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلق شده
تصویر خلق شده
آفریده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بر شده
تصویر بر شده
بالا رفته بلند شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زده شده
تصویر زده شده
دلزده شدن، متنفر گشتن بیزار شدن: (از همه مردم زده شده بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدا شده
تصویر جدا شده
منفصل گشته سوا شده، دور شده، ممتاز گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حل شدن
تصویر حل شدن
آب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلف شده
تصویر تلف شده
توا وتی
فرهنگ لغت هوشیار
از کار بازماندن دست و پا که در اراده شخص نباشد، لنگ شدن، ضعیف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل شدگی
تصویر دل شدگی
دلدادگی، شیفتگی، عاشقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل شاد
تصویر دل شاد
خوشحال، شادمان، بانشاط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بر شده
تصویر بر شده
بالارفته، بلند شده، مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل مرده
تصویر دل مرده
افسرده، دل تنگ، ملول، بی ذوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلداده
تصویر دلداده
دل بسته، دلباخته، فریفته، عاشق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گم شده
تصویر گم شده
مفقود، ناپدید شده، کنایه از به بیراهه افتاده، برای مثال راستی موجب رضای خداست/ کس ندیدم که گم شد از ره راست (سعدی - ۷۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل زنده
تصویر دل زنده
آگاه و هوشیار، با نشاط، خوش دل، شادمان
فرهنگ فارسی عمید